میراث دانش بومی

دانش بومی در هر قوم و منطقه به مجموعهای از آگاهیها، ارزشها، دانش و تجربه اطلاق میگردد که طی سالیان متمادی با محیط زیست ارتباط برقرار کرده و بدون تخریب طبیعت و دست درازی نامعقول به آن، بهره برداری از آن را میسر ساخته است. در برخی منابع دانش بومی را دانش محلی، سنتی یا قومی نیز نامیدهاند. شاید یکی از دلایل مهم بیاعتنایی به دانش بومی در کشورهای جهان سوم آن است که کشورهای استعمارگر همواره از مردم کشورهای استعمارشده به عنوان افرادی سرسخت، خرافی، واپسگرا و امثال آن یاد کرده اند که تمایلی به یادگیری علوم و فنون جدید ندارند.
از طرف دیگر، توجه کشورهای استعمارگر به تولیدات صنعتی و سیاستهای کشاورزی باعث شده تا کشاورزی تک محصولی و صنعتی رواج یابد و در پی آن تا حد زیادی دانش بومی کشاورزان در مورد محصولات مختلف، تحت تاثیر قرار گرفته و کمرنگ شود. در برابر روند ضروری دانشبنیان کردن کشاورزی، دانش کشاورزی بومی و روشهای محلی مدیریت منابع کشاورزی در معرض نابودی قرار گرفته و همزمان با آن مناطق زیست محیطی که نقطه اتکای دانش بومی میباشد نیزدر شرف نابودی است. کشاورزی مکانیزه و مدرن، بهره برداری کلان از منابع را ارجح میداند و نسبت به تنوع محیطی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشاورزی سنتی بی توجه است. بنابراین، عدم تجانس طرحهای توسعه کشاورزی با نیازها و استعداد روستائیان و شرایط روستایی مشکل آفرین شده است .
در مقابل دانش بومی، اصطلاح دانش رسمی مطرح میشود. دانش رسمی دانشی است که دانشگاه-ها، موسسههای پژوهشی و شرکت های خصوصی توسعه یافته از آن استفاده میکنند. این دانش بر اصول و روشهای علمی- نظری تکیه زده و ماهیت آن معلم محور است. دانش بومی از جهات مختلف با دانش رسمی شباهت و تفاوت دارد. بدیهی است که تفاوت دانش بومی و دانش رسمی به معنای تقابل آنها با یکدیگر نیست بلکه هر یک از آنها ویژگیها و خصوصیات خاصی دارند که یکی را از دیگری متمایز ساخته است. دانش رسمی، خود بر تجربیات کهن تکیه زده و در دامن آن رشد کرده است.
دانش بومی کلنگر، شفاهی، عملی، غیرقابل توضیح، محلی، مردمی، ساده، کمهزینه و در عین حال به سرعت در حال نابودی است. این دانش به طور طبیعی تولید شده و از راههای شفاهی و تجربی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. دانش محلی با ارزشها و اعتقادات آمیخته، کمتر بر تحقیقات پایهای و بنیادی استوار است، از سوی کشاورزان تولید میشود، خودجوش است، به تنوع زیستی کمک میکند و همواره در دسترس کشاورزان است. دانش بومی راهی برای رسیدن به کشاورزی پایدار است ودانش رسمی فاقد این خصوصیت است. دست یابی به کشاورزی پایدار و موفق منوط به بهره گیری از دانش بومی و توجه به دیدگاههای بدیل کشاورزان و روستاییان است.
دانش رسمی کمتر متاثر از ارزشها و اعتقادات است، بیشتر بر تحقیقات علمی استوار است، برای کشاورزان مقبولیت کمتر و برای متخصصان مقبولیت بیشتری دارد، همواره در دسترس کشاورزان نیست، به انتخاب اصلح و کنترل طبیعت کمک میکند.
تجربه نشان میدهد که دانش بومی نه تنها با دانش رسمی تعارض ندارد، بلکه ویژگیهای متفاوت دانش بومی میتواند مکمل مناسبی برای دانش رسمی باشد. لذا مسئله مهم در اینجا علمی کردن و به روز کردن دانش بومی با رعایت کلیه احتیاط های لازم است. تشویق و ترغیب بومیان و ریش سفیدان محل به بهکارگیری دانش رسمی، بدون آشنایی کامل با فرهنگ و سلیقه کشاورزان بومی هر منطقه و نیز جغرافیای هر استان، نه تنها با پذیرش و استقبال آنها همراه نخواهد بود بلکه ممکن است موجبات سرخوردگی و از دست دادن اعتماد به نفس مروجان جوان و تازهکار را نیز فراهم آورد. زیرا بسیاری از بومیان، دانش و تخصص آنها را دستکم می انگارند و یا اصلا به آنها اعتماد و اطمینان کافی ندارند.
از طرف دیگر، از دیدگاه برخی متخصصان و پژوهشگران اصول و نظریههای علوم رسمی نسبت به دانش محلی برتری دارد زیرا حاصل سالها تحقیق، مطالعه و بررسی اساتید باتجربه و دانشگاهیان فعال است. برخی از پژوهشگران و دانش آموختگان علوم رسمی در مقابل کشاورزان از واژگانی نظیر بی-سواد، واپسگرا و تقدیرگرا استفاده میکنند. برخی مروجین نیز از سفر به روستاهای دوردست و برقراری ارتباط با اهالی روستا پرهیز میکنند و تنها به بازدیدهای سیاحتی و گذرا بسنده میکنند.
آشنایی با واژگان و اصطلاحات بومی و توجه به دامنه وسیع معانی آنها میتواند ارتباط صاحبان علوم رسمی و بومیان را تقویت بخشد و درک آنها را از دانش بومی بیفزاید. به عنوان مثال در استان گیلان به بذر برنج به زبان محلی، جو گفته میشود، تمبیجار اصطلاحی است که به جای خزانه بهکار میرود و به خاکستر کاه برنج سال گذشته سوته میگویند. در استان مرکزی، شهرستان خمین به سفیدک مو، گرته و به زیر و رو کردن خاک در باغات، اسپارکردن و به بیل-های مخصوصی که برای این کار مورد استفاده قرار میگیرد، بیل اسپره میگویند.
توجه به دانش بومی در زمینه حفظ منابع طبیعی و کشاورزی باید از اولویتهای برنامهریزان باشد. همچنین باید نقش دانشگاهیان و محققان در بهرهگیری از تکنولوژی این بخش در ثبت و نگهداری دانش بومی مورد توجه قرار گیرد. تاسیس سازمانهایی با اهداف استفاده توامان از دانش بومی و دانش نوین در توسعه پایدار به این مهم کمک مینماید. برای نیل به این هدف پیشنهاد می شود دانش و مهارت های بومی از طرف نهادهای ذیربط مورد حمایت قرارگیرد.
در این راستا توصیه های زیر میتواند مفید واقع گردد :
1- متخصصان کشاورزی بایستی به کشاورزان به عنوان یک معلم نگاه کنند و از تجربیات آنان بهره مند شوند. حضور خبرگان بومی در کنار متخصصان و بهرهمندی از تجربیات آنها حائز اهمیت است.
2- با تغییر در شیوه متداول در دانشگاهها و مدارس کشاورزی، افراد را به سمت فراگیری دانش بومی سوق داده و مفاهیم و اطلاعات این دانش را بعنوان مطالب علمی مفید در اختیار دانشجویان قرار دهیم.
3- به دلیل آشنایی نداشتن محققان با زبان و گویش های محلی بومیان منطقه، اختلالاتی در زمینه انتقال دانش میان محققان و کشاورزان ایجاد شده است که با آموزش افرادی که بومی محل بوده و توان انتقال اطلاعات را دارند و نیز ایجاد فرهنگ واژگان محلی هر منطقه میتوان این مشکل را رفع نمود.
4- ایجاد امکانات برای محققان در زمینه سفر به روستاهای دور افتاده و کسب اطلاعات و برقراری ارتباط با کشاورزان و نظر خواستن از آنان و یادگیری فنون کاربردی کشاورزی آن مناطق یکی دیگر از روشهای دست یابی به دانش بومی است.
5- مدرنیزه کردن برخی از روش های سنتی به منظور تسهیل امور و ارائه مجدد آن به کشاورزان به منظور بهرهگیری از آن اجرا شود. در این زمینه میبایست در شیوههای کوددهی، آبیاری و زهکشی، انبارداری، کنترل آفات و بیماریها، ضدعفونی و کشت بذر و عملیات داشت و برداشت با درنظر گرفتن دانش بومی و شرایط حاکم بر هر منطقه، یک بازنگری کلی صورت پذیرد.
6- گسترش و احیای مجدد برخی روشهای قدیمی و سنتی که اثرگذاری آن ها مورد تائید محققین است نیز، میتواند مفید واقع گردد .
7- همچنین ایجاد تفکر خودباوری در کشاورزان و ارزش گذاری به اطلاعات آنان می تواند علاوه بر ارتقای سطح کیفی دانش بومی، موجب پذیرش دانش کشاورزان ازسوی کارشناسان شود و منجر به ترغیب محققان در زمینه کسب اطلاعات از کشاورزان به عنوان ذخائر ارزشمند اطلاعات بومی گردد.
8- موانع ساختاری اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مرتفع شوند.
9- تفکر و معرفت شناسی حاکم بر نظام های آموزشی از طریق تأکید بر فرایند یادگیری و تفکر و همچنین معرفت شناسی حاکم بر نظام های پژوهشی از طریق تأکید بر نیاز مخاطبان و بهره برداران اصلاح گردد.
در پایان امید است که با توجه همه جانبه کارشناسان و محققان به حفظ و گسترش و بهینه-سازی دانش بومی کشور ، علاوه بر حفظ این میراث ارزشمند، از آن به عنوان راهی به سوی توسعه پایدار کشاورزی بهره گیریم .
منابع:
- امیری پریان، یزدان، 1387. شناخت دانش بومی و کاربرد آن در کشاورزی زیستی، باشگاه پژوهشگران جوان، اراک
- رضوی، سیدمحمد، 1384. دانش بومی کشاورزی و منابع طبیعی و تطبیق آن با دانش نوین، جهاد، سال بیست و پنجم، شماره 269.
- عربیون ، ابوالقاسم، دانش بومی ضرورتی در فرآیند توسعه و ترویج ، فصلنامه روستا و توسعه ، شماره 8، 1384.
- عمادی، محمدحسین.، امیری اردکانی، محمد، 1381. تلفیق دانش بومی و دانش رسمی; ضرورتی در دستیابی به توسعه پایدار کشاورزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال دهم، شماره 37.
منبع : خبرگزاری ایانا / http://www.iana.ir/notes/item/24940-1.html